جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
آنها به من کمک کردند تا سقف غار را تعمیر کنم. اکنون آب کمتر پایین میریزد، فقط کمی. خیلی قابل تحمل است. قبل از آن مانند سیل بود، مانند یک استخر. ولی من اهمیت نمیدادم. این ایده از آنها آمد. و آنها قبل از اینکه به من بگویند همه چیز را خریده بودند. بعد من گفتم: "آه، من باید درمورد آن فکرکنم" تا بگذارم کسی روی سقف من بالا برود. گفتم: "من واقعا احتیاج به آن ندارم، من یک چادر دارم. حتی اگر روی زمین سیل باشد، و آب بچکد، بر من تاثیری ندارد."